وداع
***************************
می روم خسته و افسرده وزار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
می برم تاکه در آن نقطه دور
شتشویش دهم از رنگ گناه
*************************
ناله می لرزد ،می رقصد اشک
آه ،بگذار کــه بگریزم من
از تو ای چشمه جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
عاقبت بند سفر پایم بست
می روم ، خنده به لب ،خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امیـــد عبـــث بی حاصـل
+ نوشته شده در جمعه ۱۰ تیر ۱۳۹۰ ساعت 16:58 توسط آسمان آبی
|