پائیز
از چهره طبیعت افسونکار
بر بسته ام دو چشم پراز غم را
تا ننگرد نگاه تب آلودم
این جلوه های حسرت و ماتم را
...
پائیز ، ای مسافر خاک آلوده
در دامنت چه چیز نهان داری
جز برگ های مرده خشکیده
دیگر چه ثروتی به جهان داری
...
در دامن سکوت غم افزایت
اندوه خفته می دهد آزارم
آن آرزوی گمشده می رقصد
در پرده های مبهم پندارم
+ نوشته شده در یکشنبه ۳ مهر ۱۳۹۰ ساعت 11:24 توسط آسمان آبی
|